بچگی ام را زندگی کردم

آچمَـــــــز

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام +همه هست و هیچ نیست جز او .. tan-dis = تندیس : هست نشان دادن ِ آنچه را که نیست گویند ..

بچگی ام را زندگی کردم

بچه که بودیم

همه ی زندگیمان یک چمدان کوچک بود و چند تا اسباب بازی ..

بچه بودیم و همه چی ساده بود و رنگی رنگی و زیبا

ظاهرا کوچک بودیم اما دلمان و ذهنمان به قدر آسمان ها بزرگ بود

حالا بزرگ شدیم و دلمان کاش حداقل قدرِ یک اتاق بود

حتا بعضی هایمان که اصلا دل نداریم ..

دنیایتان همچنان رنگی رنگی ،

دل و ذهنتان همچنان بزرگ و دوست داشتنی و ساده و صاف و صادق*:)

 

+ دوست داشتنی : 

کودکی هایم اتاقی ساده بود / قصه ای، دور اجاقی ساده بود!

شب که می شد نقش ها جان می گرفت / روی سقف ما که طاقی ساده بود

قهر می کردم به شوق آشتی / عشق هایم اشتیاقی ساده بود



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در برچسب:, ساعت توسط انگوشت ِ مَن |